پیش به سوی موفقیت

پیش به سوی موفقیت

زندگی زیباست به شرط انکه با چشمی زیبا به آن بنگریم و از لحظه لحظه آن لذت ببریم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مراقبه» ثبت شده است

۱۲
فروردين
۹۳

"مزایای چاکرا درمانی" :

-باعث میشود که بدن خود را به بهترین نحو به اسودگی و ارامش هدایت کنیم.
-روح را ارامش دهیم.
-در نهایت ارام شدن واقعی را تجربه میکنیم وبدون فشار و نگرانی از گذشته و اینده لحظاتی را در ارامش میاساییم.
-چاکرا را تمیز میکند.
-انرزی را در مسیر مشخص خود به جریان می اندازیم.
-با قسمت های مسدود شده در این چاکراها مبارزه میکند.

" 7 مرحله ی برنامه ی چاکرا درمانی " :

1)رایحه درمانی
2)گیاهان دارویی
3)سنگهای معدنی (سنگ درمانی)
4)گل درمانی
5)ارتعاشات حروف
6)جملات تاکیدی قدرتمند
7)مراقبه و دریافت انرزی از طریق کف دستها

  • ....
۰۷
بهمن
۹۲

به فرآیند زندگی اعتماد داشته باشید و بدانید بی تردید در هر آنچه واقع می شود خیری نهفته است
بر این واقعیت مراقبه کنید و مدام به خود یاد آوری کنید:
همه چیز روبراه است، چون خدا با من است

  • ....
۰۶
بهمن
۹۲

به یاد داشته باشید که تمرین مراقبه شما هر چه عمیق تر و طولانی تر باشد، شما به تماس سرور آمیز با خداوند ساکت نزدیکتر خواهید بود. عمیق تر بودن بدین معناست که مراقبه امروز شما عمیق تر از دیروز و مراقبه فردای شما عمیق تر از امروز باشد.

یوگانانداجی

  • ....
۱۳
دی
۹۲

مراقبه سه بخش دارد. اول, تلخی. مراقبه در وضعیتی بسیار تلخ آغاز می شود. در آغاز تلخ است زیرا وسوسه ها شیرینند و شما همیشه قربانی آنها بوده اید؛ این یک عادت قدیمی است. واقعا تلخ است که خود را از آنها دور نگه دارید, خونسرد, وسوسه نشده, سوار نشده بر چرخ و فلک ذهن, اجتناب از بازی با اسباب بازیهای زیبا, رنگارنگ, توهم زا, اغواگر و مست کننده.

مثلا خواهشی جنسی از ذهنتان عبور می کند. ناگهان به زن یا مردی زیبا فکر می کنید و هیچ زن یا مردی به آن زیبایی و رنگارنگی نیست که در ذهن شما تجسم شده است. بسیار جذاب است و ناخودآگاه به درونش کشیده می شوید؛ به درون گردابش کشیده می شوید, مراقبه را فراموش می کنید. به خود می گویید بعدا می توانم مراقبه کنم. اما این زیبارو شاید دوباره بیاید یا دیگر نیاید. از کجا بدانم؟ مراقبه را هر زمانی می توان انجام داد, به خودم مربوط است, اما این موقعیت را نباید از دست داد. و مراقبه را به تعویق می اندازید.
و عجیب این است که وقتی شروع به مراقبه می کنید افکار بسیار زیبایی به سراغتان می آیند, هوسهای بزرگ در شما بیدار می شوند زیرا ذهن می کوشد به هر طریقی شما را کنترل کند, ذهن ارباب شماست و شما برده اش هستید و با مراقبه شما می توانید ارباب شوید و ذهن برده شما. و ذهن برای چنان مدت طولانیی ارباب بوده که نمی خواهد برده شود. چه کسی دوست دارد ارباب بودن خود را به این آسانی از دست بدهد؟ پس همه جور وسوسه ایجاد می کند. هیچ شیطانی جز ذهن خودتان وجود ندارد؛ پس آغاز بسیار تلخ است. اگر بتوانید از این تلخی بگذرید…دومین بخش طغیان است. اگر از تلخی عبور کنید می توانید به سمت مرکزتان حرکت کنید و درون خود سکنی بگیرید, و ذهن دیگر تسلطی بر شما ندارد, تغییری شگرف و بنیادی در خودآگاهیتان روی می دهد؛ طغیانی رخ می دهد. شما دیگر شخص قبلی نیستید. دوباره به دنیا آمده اید. این تولد دوباره یک تمرد حقیقی است. هر طغیان دیگری تنها اسم یک طغیان را دارند. اصلاح است زیرا تنها شکل بیرونی را عوض میکند و هرگز روح درون را عوض نمیکند…

و سومین بخش مراقبه رایحه است. اگر این تولد دوباره رخ دهد و به شکوفه بنشیند؛ نهایت توان بالقوه تان تحقق می یابد. دیگر یک دانه نیستید, تبدیل به گل می شوید. رشد می کنید, به بلوغ می رسید, به خانه می رسید. و رایحه ای شگرف طنین انداز می شود. این رایحه, یک جشن است: جشن به خانه آمدن, جشن دستاورد نهایی را داشتن.

بودا آن را نیروانا می نامد, مسیح آن را قلمرو خدا می نامد, مهاویرا آن را موکشا می خواند, رهایی نهایی. حالا دیگر می دانید معنی زندگی چیست. می دانید زیبایی زندگی چیست, می دانید موسیقی زندگی چیست, حالا دیگر می دانید شاعرانگی زندگی چیست. هر لحظه تبدیل به رقص می شود, به آهنگ. و همچنان رشد می کند. این روندی است که آغاز می شود اما هرگز پایان نمی یابد.

  • ....
۱۸
آذر
۹۲

مراقبه کنش و فعالیت نیست، آگاهی محض است. اما با شروع مراقبه معجزه ای رخ می دهد. بزرگترین معجزه زندگی. بدنت زیبا و جذاب می شود. دیگر پر تنش و بی قرار نیست. به نور تبدیل شده است، سبک و رها. می توانی ببینی باری سنگین به بزرگی کوهها از بدنت خارج می شود. تمام سموم از بدنت پاکسازی می شوند. ذهنت دیگر مثل گذشته فعال نیست. فعالیت ذهن کم و کمتر می شود و شکافهایی بوجود می آید. شکافهایی که هیچ فکری در آنها نیست. این شکافها زیباترین پنجره هستند، زیرا می توانی از میان آنها همه چیزی را همانگونه که هست و بدون مداخله ذهن ببینی. اندک اندک خلق و عواطف تو ناپدید می شود. دیگر نه شادی نه غمگین. تفاوت بین شادی و غم کم و کمتر می شود تا اینکه به زودی به نقطه تعادل می رسد. لحظه ای است که خوش بودن را احساس می کنی. آن آرامش، آن سکوت و آن تعادل همان احساس خوشی است. هیچ قله ای وجود ندارد و هیچ دره ای. هیچ شب تاریک و هیچ شب مهتابی. تمام قطبهای متضاد از بین می روند. تو دقیقا در میانه قرار می گیری. این معجزه ها ژرف و ژرف تر می شوند و در نهایت، زمانیکه بدنت در تعادل کامل و ذهنت در سکوت محض بسر می برد و قلبت دیگر از امیال و آرزوها انباشته نیست، جهشی بزرگ در تو روی می دهد. ناگهان از روح خویشتن آگاه می شوی. ودر آن لحظه همه چیز نورانی می شود چشمان درون تو گشوده شده است. فقط از راه چشمان درون و آن نور است که از حقیقت هستی آگاه می شوی. و حقیقت رهایی بخش است...

  • ....