از پذیرش تا رهایی...
از پذیرش تا رهایی...
گاهی به این فکر می کنم که آیا تکنیک های به عنوان رهایی از ترس ها و زخم ها که در اخبار تجاری روانشناسانه این روزها وارد شده اند. یا بر روی جلدهای کتاب های پشت ویترین برای جلب توجه ما تیتر شده اند؛ موثر هستند!؟ این ترن تبلیغاتی پولساز برای روانشناسان که سریع و تند می خواهند شما از همین امروز لبخند بزنید و شاد و خوشبخت باشید...آیا به صورت طولانی مدت موثر بوده اند!؟ آیا به مرور باعث فرسایش و از خودبیگانگی بیشتر از خود نمی شوند!؟ چه لزومی دارد وقتی خوشحال نیستیم ابراز شادی کنیم! ؟
اما به راستی وقتی صادق و مسءول باشیم، و تجربه های فردی خود را بازنگری می کنیم هیچ رهایی و راه فراری نیست، جز ازاینکه آگاه و پذیرا باشیم در مورد اینکه آنچه بر ما گذشته تا مسیر خود را آگاهانه و با معناتر پیش رویم. حقیقتا هر گاه وارد مرحله جدیدی از رشد خود می شویم، حتی زخم های دوران کودکی ما از نو ظهور میکنند و بازیافت می شوند، و ارتعاشاتی از غم و اندوه درون خود احساس می کنیم، که ماحصل رنج هایست که کشیده ایم. اما با هر مرحله از رشد نگرشمان به آنها عوض می شود و رابطه شفقت آمیز ما با این بخش از وجودمان موجب می شوند نگاه عمیق تری به خود بیاندازیم. و با کسب شناخت از خود به شادی حقیقی، و تجربه ناب زیستن خود ، خواهیم دست یافت.