- ۰ نظر
- ۱۷ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۴۵
شنیدن و گوش فرادادن
هنر گوش دادن، همان مدی تیشن است. اگر بتوانید بیاموزید که چگونه درست گوش فرادهید، عمیق ترین راز مدیتیشن را آموخته اید. شنیدن یک چیز است و گوش فرادادن چیزی کاملا متفاوت. آنها یک دنیا با هم فرق دارند. شنیدن یک پدیده فیزیکی است. شما می شنوید چون گوش دارید. گوش فرادادن پدیده ای معنوی است و هنگامی رخ می دهد که توجه می کنید؛ هنگامیکه وجود درونی تان با گوشتان در ارتباط است. به صدای پرندگان، نسیمی که شاخ و برگ درختان را می نوازد، جریان رودخانه، غرش اقیانوسها، ابرها، مردم، قطاری که از دوردستها می گذرد و ماشینهایی که در خیابان در حال گذرند، گوش فرا دهید؛ بدون اینکه درباره آنچه می شنوید، قضاوت کنید، به محض آنکه درباره چیزی قضاوت کنید، پدیده گوش فرا دادن متوقف می شود. فرد آگاه، همیشه بدون قضاوت و نتیجه گیری باقی می ماند. او هرگز درباره چیزی نتیجه نمی گیرد. به نظر او زندگی روالی است که پایان نمی پذیرد. خردمندان همیشه درباره نتیجه قطعی تردید می کنند. بدون نتیجه گیری گوش فرادهید. خاموش، آگاه، باز و پذیرا گوش فرا دهید. کاملا همراه با صدایی باشید که پیرامونتان را فراگرفته است. شگفت زده خواهید شد! روزی فرا می رسد که صدا آنجاست. شما در حال گوش دادنید و در عین حال سکوت نیز هست. این سکوتی راستین است که ازطریق صدا رخ می دهد.
بهترین فایده عفو و بخشش این است که خلاء می آفریند و برای موهبتی تازه جا باز می کند.
روزانه نیم ساعت بنشینید و همه کسانی را که با آنها هماهنگ نیستید و یا احساس ناخوشایندی نسبت به آنها دارید، ذهناً ببخشید. ذهن نیمه هوشیار شما آن پیام را خواهد گرفت و پاسخ خواهد داد. حتی می توانید خودتان را هم ببخشید. خودتان را در پناه لطف و عفو و بخشایش و مرحمت خداوند بدانید.
اگر می خواهید ببخشید یا هدیه بدهید حتماً از سر لطف و بزرگواری آنچه را داده اید ذهناً رها و فراموش کنید، درغیراین صورت به کاری نیکو دست نزده اید و خلاء نیافریده اید.
هرگاه به ظاهر مخالف امور، بی توجه باشید و با نظر مساعد به وضعیت بنگرید، همواره برکتتان از راه می رسد.
برای نگرش مساعد، ظاهر امر هر اندازه هم که مخالف بنماید، قدم خیر پیش بگذارید، بهترین لباس های تان را بپوشید، به غنی ترین شکل ممکن زندگی کنید و ....
وقتی برای توانگری تازه خلاء ایجاد کردی، بگذارید آن چیز کاملاً برود و دست از سرش بردارید و تمام توانایی خود را رف احساس دولتمندی و توانگری کنید. هیچ گاه از فقر و تنگدستی ظاهری خود با اینکه خلاء ایجاد کرده اید با کسی سخن نگویید.
همیشه و همه جا به جای اینکه خود را نیازمند بدانید، دولتمند بشمارید. و در بهترین شرایط و عالی ترین آن زندگی کنید.هرگز از بی پولی و تنگدستی سخن نگویید. درعوض به وفور غنی جهان بیندیشید که همه جا هست و همه جا یافت می شود.
هنگامی که به کهنه ها می چسبید جلوی پیشرفت تان را می گیرد و آن را بند می آورد.
اگر بتوانید از همان آغاز پرورش تفکر توانگر، راه ایجاد خلاء برای موهبت تازه را بیاموزید، به هنگام گرفتاری های مالی دچار وحشت و اضطراب نمی شوید.
قانون تخیل:
انسان می تواند آنچه را که در تخیل خود تصور می کند بیافریند.
به فرآیند زندگی اعتماد داشته باشید و بدانید بی تردید در هر آنچه واقع می شود خیری نهفته است
بر این واقعیت مراقبه کنید و مدام به خود یاد آوری کنید:
همه چیز روبراه است، چون خدا با من است
به یاد داشته باشید که تمرین مراقبه شما هر چه عمیق تر و طولانی تر باشد، شما به تماس سرور آمیز با خداوند ساکت نزدیکتر خواهید بود. عمیق تر بودن بدین معناست که مراقبه امروز شما عمیق تر از دیروز و مراقبه فردای شما عمیق تر از امروز باشد.
یوگانانداجی
بزرگترین مانع در راه تجربه ی حقیقت اتصال ، یکی شناختن خود با ذهن است که موجب می شود فکر، غیر ارادی گردد. قادر نبودن به توقف فکر، گرفتاری وحشتناکی ست ،اما از انجا که تقریبا همه از ان رنج می بریم ، متوجه ان نیستیم و ان را حالتی متعارف می پنداریم .
راه درمان عقده ها و گره های عاطفی در ضمیر ناخودآگاه ما چیست و چه باید کرد؟؟؟؟
هر یک از ما دارای گره های عاطفی بی شماری هستیم که در طی زندگی به طور آگاهانه یا ناخودآگاه وارد پهنة روان مان شده اند. از کسانی رنجیده ایم اما به جای بیان آن بغض های خود را فرو خورده ایم و موارد بیشمار دیگر. این گریه های نکرده و بغض های فروخورده موانعی بر سر راه شفافیت روحی ما هستند برای رهایی از این رنج های کهنه هر زمان که احساس کردید نیاز به گریه کردن دارید این کار را بدون پروا انجام دهید. هر چقدر که نیاز د ارید و هر چند روز که مایلید گریه کنید مطمئن باشید که بدن ما حد خودش را می داند. بعد از انقباض هایی که در اثر گریه در قفسة سینه و ناحیة شکمی ایجاد می شود انبساط خاطر و راحتی به سراغ شما خواهد آمد. حداقل ده دقیقه در روز یا شب و طی یک هفته این مدیتیشن را انجام دهید.
وقتی میگویم آگاه باشید منظورم پروراندن افکار خوب در سر نیست. نه،کیفیت کاملآ متفاوتی در نبود فکر هست. نه خوب، نه بد. فقط بدون فکر، به راحتی نگاه کنید، خیلی ساده آگاه باشید اما فکر نکنید.
و اگر فکری داخل شد . . . خواهد آمد، زیرا افکار از آن شما نیستند، در هوا معلق اند. فضای فکر تمام اطراف را پر کرده است، انگار هوا آمیخته با فکر است. هر چه بیشتر آگاه باشید، یک فکر به سادگی ناپدید میشود، ذوب میشود. بیداری، انرژی ای قوی تر از فکر است، بیداری همانند آتش است برای فکر. درست مثل زمانی که چراغی را در خانه روشن میکنید، تاریکی نمیتواند وارد شود. چراغ را خاموش میکنید، از هر طرف تاریکی وارد میشود، بی درنگ آنجاست. وقتی در خانه چراغ میسوزد، تاریکی قادر نیست داخل شود.
بیداری آتش است، هر چه بیشتر آگاه میشوید افکار کمتری وارد میشوند. اگر واقعآ در بیداری فرو روید افکار به هیچ وجه داخل شما نمیشوند. کاملآ باز هستید، انگار انرژی بیداری سنگر شما میشود و وقتی هیچ فکری داخلتان نمیشود، می آیند و میروند. آمدنشان را میبینید، اندکی نزدیک میشوند و دوباره باز میگردند. آنوقت هر کجا که بخواهید میتوانید حرکت کنید، حتی به جهنم! هیچ چیز متاثرتان نمیکند و این معنی روشن بینی است.
چشم خود را بسته و به درون بنگرید. به دنبال چیزی نباشید. افکار شناورند، اما شما دنبال آنها نیستید. خیلی راحت بنگرید. اگر آمدند خوب است، اگر هم نیامدند باز هم خوب است. سپس توانایی دیدن شکاف ها را پیدا میکنید. فکری رد میشود، دیگری می آید و شکاف. . . و کم کم متوجه میشوید که فکر روشن و شفاف است، حتی به هنگام عبور آن شکاف را می بینید و آسمان را که پشت ابر پنهان شده. . . هرچه بیشتر با این وضع آشنا شوید افکار بیشتری بیرون رانده میشوند و برای اولین بار همراه با آن سکوت می شوید، احساس می کنید همه چیز سرشار از خوشی است، بدون مزاحمت . . . و اگر این نگاه عادی شود . . . انسان اختلاف ها را از بین می برد . . . آنوقت هیچ چیز خوب، هیچ چیز بد . . . هیچ چیز زشت و یا زیبا نیست . . . و به بودا میرسید. مقام بودا یعنی نهایت بیداری. با نبودن اختلاف تقسیمات از بین می رود، اتحاد ایجاد میشود و فقط یکی می ماند. حتی نمیتوانید بگویید: "یک". کثرت محو میشود، آنوقت وحدت بیکران باقی می ماند، مرزی برای چیزی باقی نیست . . . یک درخت به درون درخت دیگری می خزد، زمین به داخل درخت ها و درخت ها به داخل آسمان و آسمان در بی نهایت . . . شما به داخل من و من به داخل شما . . . همه چیز در هم میروند و تمایزات از بین میرود، مخلوط و آمیخته مثل امواج در امواج . . . وحدت بی کران متحرک، زنده، بدون مرز، بدون اختلافات . . . قدیس با گناهکار یکی می شود و گناهکار با قدیس . . . خوب در بد و بد در خوب . . . روز در شب و شب در روز . . . زندگی در مرگ و مرگ در زندگی می آمیزد. . . آنوقت همه چیز یکی می شوند. فقط در این لحظه است که به مقام بودا دست می یابید. لحظه ای که در آن نه خوب و نه بد، نه گناه و نه تقوا، نه تاریکی و نه روشنایی هیچ چیز مختلف وجود ندارد. تمایزات هستند اما به سبب تربیت چشمانتان . . . تمیز یک تعلیم است . . . تمیز در هستی وجود ندارد . . . تمیز به وسیله شما طراحی شده . . . تمیز به وسیله شما به دنیا داده شده - وجود ندارد . . . حقه چشمانتان است، به شما کلک می زنند . . . ابرها که در آسمان سرگردانند . . . ریشه و خانه ای ندارند
از بین بردن نفرت درون!!!!
طبق قانون جذب به هر چه فکر کنیم بسوی ما می آید. پس اگر نفرت داشته
باشیم اتفاقات نفرت آور بیشتری را بسوی خود فرا می خوانیم و وضع ما بدتر می شود.
قوانین دیگری به نام های قانون تدارکات و قانون توقعات هم وجود دارند که به این
موضوع مربوط می شوند.
تدارکات ما آن گزینه ها و چیزهایی هستند که ما در ذهن خود می چینیم و
بعدا تبدیل به رخداد می شوند و توقعات ما آن ذهنیت هایی هستند که تبدیل به معیار
شده و سپس خوشی یا ناخوشی ما را معین می کنند.
اگر به این درک برسیم که می خواهیم از تکرار و مواجهه با آن موضوع
نفرت آور جلوگیری کنیم کارمان راحت می شود!
یعنی بجای نفرت از موضوع از خود عمل نفرت بیزار شویم! و از نفرت عبور
کنیم.
پس قلب خود را به این دلیل از نفرت پاک می کنیم که روی آنچه که بسوی
ما می آید کنترلی داشته باشیم و با اتفاقات نفرت آور ناخوشایند بیشتری مواجه نشویم
و اتقاق نفرت آور قبلی را پله محسوب کنیم نه ابتلای مزمن!
بطور مثال اگر کسی ما را ناراحت کرده باشد یا با اتفاق ناخوشایندی
مواجه شده ایم اگر این موضوع را فراموش یا کمرنگ نکنیم و در قلب خود نگه داریم و
دائم آنرا بازگو کنیم..فرد دیگری در زمانی دیگر همان رفتار را با ما تکرار خواهد
کرد! چون خود آنرا تدارک دیده ایم!
هر مشکلی با خود درسی دارد و زمانیکه آن درس را فراگرفتیم مشکل ما را
رها می کند. اگر رخداد بدی تکرار می شود یعنی هنوزدرس لازم از آن فراگرفته نشده
است.
زمانیکه نسبت به یک موضوع یا رخداد ناهماهنگ هیچ واکنش هیجانی نداشته
باشیم آن موضوع با ما نا همسو شده و بدلیل تغییر فرکانس از مسیر زندگی ما کنار می
رود و بالعکس.
-----------------
حکایتی آموزنده از دکتر شریعتی در این زمینه:
دکتر شریعتی در خاطراتش نوشته است: کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی
در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه
دلیل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه نفرت آورتر
بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!...
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی
هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم و تازه
فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در
خودش وجود دارد
Top of Form
مراقبه، پادزهر همه زهرهای زندگی توست. مراقبه، خوراک ماهیت اصیل توست.
کشیدن بار مطلوب و نامطلوب بر دوش، کشیدن بار تعصب ها بر دوش است، و هر کسی به کشیدن بار تعصب ها ادامه می دهد. از همین جاست که هیچ چیز تو را راضی نمی کند.
Meditation is the antidote to all the poisons of your life. It is the nourishment of your authentic nature.
To carry likes and dislike is to carry prejudices, and everybody goes on carrying prejudices. That is why nothing ever makes you contented.
مراقبه سه بخش دارد. اول, تلخی. مراقبه در وضعیتی بسیار تلخ آغاز می شود. در آغاز تلخ است زیرا وسوسه ها شیرینند و شما همیشه قربانی آنها بوده اید؛ این یک عادت قدیمی است. واقعا تلخ است که خود را از آنها دور نگه دارید, خونسرد, وسوسه نشده, سوار نشده بر چرخ و فلک ذهن, اجتناب از بازی با اسباب بازیهای زیبا, رنگارنگ, توهم زا, اغواگر و مست کننده.
مثلا خواهشی جنسی از ذهنتان عبور می کند. ناگهان به زن یا مردی زیبا فکر می کنید و هیچ زن یا مردی به آن زیبایی و رنگارنگی نیست که در ذهن شما تجسم شده است. بسیار جذاب است و ناخودآگاه به درونش کشیده می شوید؛ به درون گردابش کشیده می شوید, مراقبه را فراموش می کنید. به خود می گویید بعدا می توانم مراقبه کنم. اما این زیبارو شاید دوباره بیاید یا دیگر نیاید. از کجا بدانم؟ مراقبه را هر زمانی می توان انجام داد, به خودم مربوط است, اما این موقعیت را نباید از دست داد. و مراقبه را به تعویق می اندازید.
و عجیب این است که وقتی شروع به مراقبه می کنید افکار بسیار زیبایی به سراغتان می آیند, هوسهای بزرگ در شما بیدار می شوند زیرا ذهن می کوشد به هر طریقی شما را کنترل کند, ذهن ارباب شماست و شما برده اش هستید و با مراقبه شما می توانید ارباب شوید و ذهن برده شما. و ذهن برای چنان مدت طولانیی ارباب بوده که نمی خواهد برده شود. چه کسی دوست دارد ارباب بودن خود را به این آسانی از دست بدهد؟ پس همه جور وسوسه ایجاد می کند. هیچ شیطانی جز ذهن خودتان وجود ندارد؛ پس آغاز بسیار تلخ است. اگر بتوانید از این تلخی بگذرید…دومین بخش طغیان است. اگر از تلخی عبور کنید می توانید به سمت مرکزتان حرکت کنید و درون خود سکنی بگیرید, و ذهن دیگر تسلطی بر شما ندارد, تغییری شگرف و بنیادی در خودآگاهیتان روی می دهد؛ طغیانی رخ می دهد. شما دیگر شخص قبلی نیستید. دوباره به دنیا آمده اید. این تولد دوباره یک تمرد حقیقی است. هر طغیان دیگری تنها اسم یک طغیان را دارند. اصلاح است زیرا تنها شکل بیرونی را عوض میکند و هرگز روح درون را عوض نمیکند…
و سومین بخش مراقبه رایحه است. اگر این تولد دوباره رخ دهد و به شکوفه بنشیند؛ نهایت توان بالقوه تان تحقق می یابد. دیگر یک دانه نیستید, تبدیل به گل می شوید. رشد می کنید, به بلوغ می رسید, به خانه می رسید. و رایحه ای شگرف طنین انداز می شود. این رایحه, یک جشن است: جشن به خانه آمدن, جشن دستاورد نهایی را داشتن.
بودا آن را نیروانا می نامد, مسیح آن را قلمرو خدا می نامد, مهاویرا آن را موکشا می خواند, رهایی نهایی. حالا دیگر می دانید معنی زندگی چیست. می دانید زیبایی زندگی چیست, می دانید موسیقی زندگی چیست, حالا دیگر می دانید شاعرانگی زندگی چیست. هر لحظه تبدیل به رقص می شود, به آهنگ. و همچنان رشد می کند. این روندی است که آغاز می شود اما هرگز پایان نمی یابد.
سکوت را بر خودت تحمیل نکن . هیچ چیز را بر خود تحمیل نکن . شادی کن ، آواز بخوان ، بگذار ذهنت
خسته شود ، آنگاه رفته رفته لحظات کوچکی از سکوت و آرامش واردت می شود
هر یک از ما دارای گره های عاطفی بی شماری هستیم که در طی زندگی به طور آگاهانه یا ناخودآگاه وارد پهنة روان مان شده اند. از کسانی رنجیده ایم اما به جای بیان آن بغض های خود را فرو خورده ایم و موارد بیشمار دیگر. این گریه های نکرده و بغض های فروخورده موانعی بر سر راه شفافیت روحی ما هستند برای رهایی از این رنج های کهنه هر زمان که احساس کردید نیاز به گریه کردن دارید این کار را بدون پروا انجام دهید. هر چقدر که نیاز د ارید و هر چند روز که مایلید گریه کنید مطمئن باشید که بدن ما حد خودش را می داند. بعد از انقباض هایی که در اثر گریه در قفسة سینه و ناحیة شکمی ایجاد می شود انبساط خاطر و راحتی به سراغ شما خواهد آمد. حداقل ده دقیقه در روز یا شب و طی یک هفته این مدیتیشن را انجام دهید.