پیش به سوی موفقیت

پیش به سوی موفقیت

زندگی زیباست به شرط انکه با چشمی زیبا به آن بنگریم و از لحظه لحظه آن لذت ببریم

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
دی
۹۲

راه درمان عقده ها و گره های عاطفی در ضمیر ناخودآگاه ما چیست و چه باید کرد؟؟؟؟

هر یک از ما دارای گره های عاطفی بی شماری هستیم که در طی زندگی به طور آگاهانه یا ناخودآگاه وارد پهنة‌ روان مان شده اند. از کسانی رنجیده ایم اما به جای بیان ‌آن بغض های خود را فرو خورده ایم و موارد بیشمار دیگر. این گریه های نکرده و بغض های فروخورده موانعی بر سر راه شفافیت روحی ما هستند برای رهایی از این رنج های کهنه هر زمان که احساس کردید نیاز به گریه کردن دارید این کار را بدون پروا انجام دهید. هر چقدر که نیاز د ارید و هر چند روز که مایلید گریه کنید مطمئن باشید که بدن ما حد خودش را می داند. بعد از انقباض هایی که در اثر گریه در قفسة‌ سینه و ناحیة شکمی ایجاد می شود انبساط خاطر و راحتی به سراغ شما خواهد آمد. حداقل ده دقیقه در روز یا شب و طی یک هفته این مدیتیشن را انجام دهید.

  • ....
۱۷
دی
۹۲

وقتی میگویم آگاه باشید منظورم پروراندن افکار خوب در سر نیست. نه،کیفیت کاملآ متفاوتی در نبود فکر هست. نه خوب، نه بد. فقط بدون فکر، به راحتی نگاه کنید، خیلی ساده آگاه باشید اما فکر نکنید. 

و اگر فکری داخل شد . . . خواهد آمد، زیرا افکار از آن شما نیستند، در هوا معلق اند. فضای فکر تمام اطراف را پر کرده است، انگار هوا آمیخته با فکر است. هر چه بیشتر آگاه باشید، یک فکر به سادگی ناپدید میشود، ذوب میشود. بیداری، انرژی ای قوی تر از فکر است، بیداری همانند آتش است برای فکر. درست مثل زمانی که چراغی را در خانه روشن میکنید، تاریکی نمیتواند وارد شود. چراغ را خاموش میکنید، از هر طرف تاریکی وارد میشود، بی درنگ آنجاست. وقتی در خانه چراغ میسوزد، تاریکی قادر نیست داخل شود.
بیداری آتش است، هر چه بیشتر آگاه میشوید افکار کمتری وارد میشوند. اگر واقعآ در بیداری فرو روید افکار به هیچ وجه داخل شما نمیشوند. کاملآ باز هستید، انگار انرژی بیداری سنگر شما میشود و وقتی هیچ فکری داخلتان نمیشود، می آیند و میروند. آمدنشان را میبینید، اندکی نزدیک میشوند و دوباره باز میگردند. آنوقت هر کجا که بخواهید میتوانید حرکت کنید، حتی به جهنم! هیچ چیز متاثرتان نمیکند و این معنی روشن بینی است.



  • ....
۱۵
دی
۹۲

چشم خود را بسته و به درون بنگرید. به دنبال چیزی نباشید. افکار شناورند، اما شما دنبال آنها نیستید. خیلی راحت بنگرید. اگر آمدند خوب است، اگر هم نیامدند باز هم خوب است. سپس توانایی دیدن شکاف ها را پیدا میکنید. فکری رد میشود، دیگری می آید و شکاف. . . و کم کم متوجه میشوید که فکر روشن و شفاف است، حتی به هنگام عبور آن شکاف را می بینید و آسمان را که پشت ابر پنهان شده. . . هرچه بیشتر با این وضع آشنا شوید افکار بیشتری بیرون رانده میشوند و برای اولین بار همراه با آن سکوت می شوید، احساس می کنید همه چیز سرشار از خوشی است، بدون مزاحمت . . . و اگر این نگاه عادی شود . . . انسان اختلاف ها را از بین می برد . . . آنوقت هیچ چیز خوب، هیچ چیز بد . . . هیچ چیز زشت و یا زیبا نیست . . . و به بودا میرسید. مقام بودا یعنی نهایت بیداری. با نبودن اختلاف تقسیمات از بین می رود، اتحاد ایجاد میشود و فقط یکی می ماند. حتی نمیتوانید بگویید: "یک". کثرت محو میشود، آنوقت وحدت بیکران باقی می ماند، مرزی برای چیزی باقی نیست . . . یک درخت به درون درخت دیگری می خزد، زمین به داخل درخت ها و درخت ها به داخل آسمان و آسمان در بی نهایت . . . شما به داخل من و من به داخل شما . . . همه چیز در هم میروند و تمایزات از بین میرود، مخلوط و آمیخته مثل امواج در امواج . . . وحدت بی کران متحرک، زنده، بدون مرز، بدون اختلافات . . . قدیس با گناهکار یکی می شود و گناهکار با قدیس . . . خوب در بد و بد در خوب . . . روز در شب و شب در روز . . . زندگی در مرگ و مرگ در زندگی می آمیزد. . . آنوقت همه چیز یکی می شوند. فقط در این لحظه است که به مقام بودا دست می یابید. لحظه ای که در آن نه خوب و نه بد، نه گناه و نه تقوا، نه تاریکی و نه روشنایی هیچ چیز مختلف وجود ندارد. تمایزات هستند اما به سبب تربیت چشمانتان . . . تمیز یک تعلیم است . . . تمیز در هستی وجود ندارد . . . تمیز به وسیله شما طراحی شده . . . تمیز به وسیله شما به دنیا داده شده - وجود ندارد . . . حقه چشمانتان است، به شما کلک می زنند . . . ابرها که در آسمان سرگردانند . . . ریشه و خانه ای ندارند

  • ....
۱۵
دی
۹۲

از بین بردن نفرت درون!!!!

طبق قانون جذب به هر چه فکر کنیم بسوی ما می آید. پس اگر نفرت داشته باشیم اتفاقات نفرت آور بیشتری را بسوی خود فرا می خوانیم و وضع ما بدتر می شود. قوانین دیگری به نام های قانون تدارکات و قانون توقعات هم وجود دارند که به این موضوع مربوط می شوند.

تدارکات ما آن گزینه ها و چیزهایی هستند که ما در ذهن خود می چینیم و بعدا تبدیل به رخداد می شوند و توقعات ما آن ذهنیت هایی هستند که تبدیل به معیار شده و سپس خوشی یا ناخوشی ما را معین می کنند.

اگر به این درک برسیم که می خواهیم از تکرار و مواجهه با آن موضوع نفرت آور جلوگیری کنیم کارمان راحت می شود!

یعنی بجای نفرت از موضوع از خود عمل نفرت بیزار شویم! و از نفرت عبور کنیم.
پس قلب خود را به این دلیل از نفرت پاک می کنیم که روی آنچه که بسوی ما می آید کنترلی داشته باشیم و با اتفاقات نفرت آور ناخوشایند بیشتری مواجه نشویم و اتقاق نفرت آور قبلی را پله محسوب کنیم نه ابتلای مزمن!

بطور مثال اگر کسی ما را ناراحت کرده باشد یا با اتفاق ناخوشایندی مواجه شده ایم اگر این موضوع را فراموش یا کمرنگ نکنیم و در قلب خود نگه داریم و دائم آنرا بازگو کنیم..فرد دیگری در زمانی دیگر همان رفتار را با ما تکرار خواهد کرد! چون خود آنرا تدارک دیده ایم!

هر مشکلی با خود درسی دارد و زمانیکه آن درس را فراگرفتیم مشکل ما را رها می کند. اگر رخداد بدی تکرار می شود یعنی هنوزدرس لازم از آن فراگرفته نشده است.

زمانیکه نسبت به یک موضوع یا رخداد ناهماهنگ هیچ واکنش هیجانی نداشته باشیم آن موضوع با ما نا همسو شده و بدلیل تغییر فرکانس از مسیر زندگی ما کنار می رود و بالعکس.

-----------------

حکایتی آموزنده از دکتر شریعتی در این زمینه:

دکتر شریعتی در خاطراتش نوشته است: کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه نفرت آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!...

چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم و تازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد

Top of Form

 

 

  • ....
۱۳
دی
۹۲

مراقبه، پادزهر همه زهرهای زندگی توست. مراقبه، خوراک ماهیت اصیل توست.
کشیدن بار مطلوب و نامطلوب بر دوش، کشیدن بار تعصب ها بر دوش است، ‌و هر کسی به کشیدن بار تعصب ها ادامه می دهد. از همین جاست که هیچ چیز تو را راضی نمی کند.

Meditation is the antidote to all the poisons of your life. It is the nourishment of your authentic nature.
To carry likes and dislike is to carry prejudices, and everybody goes on carrying prejudices. That is why nothing ever makes you contented.

  • ....
۱۳
دی
۹۲

مراقبه سه بخش دارد. اول, تلخی. مراقبه در وضعیتی بسیار تلخ آغاز می شود. در آغاز تلخ است زیرا وسوسه ها شیرینند و شما همیشه قربانی آنها بوده اید؛ این یک عادت قدیمی است. واقعا تلخ است که خود را از آنها دور نگه دارید, خونسرد, وسوسه نشده, سوار نشده بر چرخ و فلک ذهن, اجتناب از بازی با اسباب بازیهای زیبا, رنگارنگ, توهم زا, اغواگر و مست کننده.

مثلا خواهشی جنسی از ذهنتان عبور می کند. ناگهان به زن یا مردی زیبا فکر می کنید و هیچ زن یا مردی به آن زیبایی و رنگارنگی نیست که در ذهن شما تجسم شده است. بسیار جذاب است و ناخودآگاه به درونش کشیده می شوید؛ به درون گردابش کشیده می شوید, مراقبه را فراموش می کنید. به خود می گویید بعدا می توانم مراقبه کنم. اما این زیبارو شاید دوباره بیاید یا دیگر نیاید. از کجا بدانم؟ مراقبه را هر زمانی می توان انجام داد, به خودم مربوط است, اما این موقعیت را نباید از دست داد. و مراقبه را به تعویق می اندازید.
و عجیب این است که وقتی شروع به مراقبه می کنید افکار بسیار زیبایی به سراغتان می آیند, هوسهای بزرگ در شما بیدار می شوند زیرا ذهن می کوشد به هر طریقی شما را کنترل کند, ذهن ارباب شماست و شما برده اش هستید و با مراقبه شما می توانید ارباب شوید و ذهن برده شما. و ذهن برای چنان مدت طولانیی ارباب بوده که نمی خواهد برده شود. چه کسی دوست دارد ارباب بودن خود را به این آسانی از دست بدهد؟ پس همه جور وسوسه ایجاد می کند. هیچ شیطانی جز ذهن خودتان وجود ندارد؛ پس آغاز بسیار تلخ است. اگر بتوانید از این تلخی بگذرید…دومین بخش طغیان است. اگر از تلخی عبور کنید می توانید به سمت مرکزتان حرکت کنید و درون خود سکنی بگیرید, و ذهن دیگر تسلطی بر شما ندارد, تغییری شگرف و بنیادی در خودآگاهیتان روی می دهد؛ طغیانی رخ می دهد. شما دیگر شخص قبلی نیستید. دوباره به دنیا آمده اید. این تولد دوباره یک تمرد حقیقی است. هر طغیان دیگری تنها اسم یک طغیان را دارند. اصلاح است زیرا تنها شکل بیرونی را عوض میکند و هرگز روح درون را عوض نمیکند…

و سومین بخش مراقبه رایحه است. اگر این تولد دوباره رخ دهد و به شکوفه بنشیند؛ نهایت توان بالقوه تان تحقق می یابد. دیگر یک دانه نیستید, تبدیل به گل می شوید. رشد می کنید, به بلوغ می رسید, به خانه می رسید. و رایحه ای شگرف طنین انداز می شود. این رایحه, یک جشن است: جشن به خانه آمدن, جشن دستاورد نهایی را داشتن.

بودا آن را نیروانا می نامد, مسیح آن را قلمرو خدا می نامد, مهاویرا آن را موکشا می خواند, رهایی نهایی. حالا دیگر می دانید معنی زندگی چیست. می دانید زیبایی زندگی چیست, می دانید موسیقی زندگی چیست, حالا دیگر می دانید شاعرانگی زندگی چیست. هر لحظه تبدیل به رقص می شود, به آهنگ. و همچنان رشد می کند. این روندی است که آغاز می شود اما هرگز پایان نمی یابد.

  • ....
۱۱
دی
۹۲

سکوت را بر خودت تحمیل نکن . هیچ چیز را بر خود تحمیل نکن . شادی کن ، آواز بخوان ، بگذار ذهنت

خسته شود ، آنگاه رفته رفته لحظات کوچکی از سکوت و آرامش واردت می شود

  • ....
۱۰
دی
۹۲

هر یک از ما دارای گره های عاطفی بی شماری هستیم که در طی زندگی به طور آگاهانه یا ناخودآگاه وارد پهنة‌ روان مان شده اند. از کسانی رنجیده ایم اما به جای بیان ‌آن بغض های خود را فرو خورده ایم و موارد بیشمار دیگر. این گریه های نکرده و بغض های فروخورده موانعی بر سر راه شفافیت روحی ما هستند برای رهایی از این رنج های کهنه هر زمان که احساس کردید نیاز به گریه کردن دارید این کار را بدون پروا انجام دهید. هر چقدر که نیاز د ارید و هر چند روز که مایلید گریه کنید مطمئن باشید که بدن ما حد خودش را می داند. بعد از انقباض هایی که در اثر گریه در قفسة‌ سینه و ناحیة شکمی ایجاد می شود انبساط خاطر و راحتی به سراغ شما خواهد آمد. حداقل ده دقیقه در روز یا شب و طی یک هفته این مدیتیشن را انجام دهید.

  • ....
۱۰
دی
۹۲

خنده یک پاکسازی درونی است و باعث می شود که به این احساس برسید که هیچ چیز جدی نیست. حتی به نومیدی هایتان خواهید خندید و به دردهایتان نیز خواهید خندید. این مراقبه را هر روز صبح بعد از بیدار شدن انجام دهید. وقتی از خواب بیدار شدید. قبل از گشوده چشم هایتان بدن خود را بکشید. همة‌بخش های بدن خود را کش دهید. از این کشش احساس شادی کنید. پس از 4 – 3 دقیقه کشش در حالی که چشم هایتان هنوز بسته است خنده سر دهید. به مدت 15 دقیقه تنها بخندید. در ابتدا خنده های شما شاید مصنوعی باشد اما به مرور با انجام هر روزة این مدیتیشن خندة واقعی را بر لبان خود نشانده و شادی را با تمام وجود احساس کنید.

  • ....
۰۹
دی
۹۲

هنر ذن- هنر هشیاری کامل نسبت به همه کارهاست
************************************
بعد از ده سال اموزش، زنو دریافت که دیگر میتواند به مرحله ی استاد ذن ارتقا یابد. یک روز بارانی به دیدار استاد نان-این مشهور رفت. همینکه وارد خانه ی او شد. نان-این پرسید: «چتر و کفشهایت را بیرون در گذاشتی؟»
زنو پاسخ داد: «البته هر کسی که آداب معاشرت بداند، همن کار را می کند. هر جا بروم همینکار را می کنم.
-پس بگو چترت را سمت راست کفشهایت گذاشتی یا سمت چپ؟
-استاد هیچ یادم نمی آید.
- ذن بودیسم، هنر هوشیاری کامل نسبت به هر کاری است که می کنیم. عدم توجه به جزئیات کوچک، می تواند زندگی یک انسان را کاملاً نابود کند. پدری که دوان دوان از خانه بیرون می رود، هرگز نباید سوزنی را که در دسترس کودکش قرار دارد، از یاد ببرد. یک سامورایی که هر روز شمشیرش را بررسی نکند، موقعی که به ان احتیاج دارد، پی می برد که تیغه اش کند شده. جوانی که فراموش کند به معشوقش گل بدهد، سرانجام او را از دست می دهد.

  • ....
۰۶
دی
۹۲

گاهی صبح که از خواب بیدار می شوم، احساس بی ارزش بودن می کنم ولی باید تظاهر کنم که چنین احساسی ندارم زیرا به ما یاد داده اند که مطالب منفی را در مورد خود به زبان نیاوریم. باید به خود تاکید کنم که ارزشمند هستم و امیدوار باشم که در طول روز به احساس ارزشمند بودن دست یابم.
باید تمامی روز پشت نقاب ارزشمند بودن مخفی شوم و امیدوار باشم کسی به درونم پی نبرد. در حالی که چون نمی توانم بی ارزش بودن خود را در آ غوش بگیرم و همانطور که هستم رفتار کنم در درونم غوغایی بر پاست. وقتی این جنبه خود را نمی پذیریم، شروع به پیش داوری درباره بی ارزش بودن دیگران می کنیم.

به ما گفته اند که تایید گرفتن حال ما را خوب می کند. اگر روی مدفوع، با بستنی پوشیده شده باشد، پس از خوردن دو سه قاشق بستنی، دوباره مزه مدفوع را حس خواهیم کرد.
ولی هنگامی که ویژگی های منفی خود را بپذیریم و آنها را نیز جزو وجودمان به حساب بیاوریم، دیگر نیازی به تایید دیگران نخواهیم داشت. زیرا می دانیم که هم می توانیم ارزشمند باشیم و هم بی ارزش، هم زیبا و هم زشت، هم تنبل و هم وظیفه شناس.
هنگامی که اعتقاد داریم فقط ما ضعیف، بد اخلاق و خودخواه... هستیم و دیگران این ویژگی ها را ندارند، از نشان دادن آنها احساس خجالت می کنیم.

دبی فورد/ نیمه تاریک وجود

  • ....
۰۶
دی
۹۲


هنگامی که کسی را تحسین می کنید، این فرصت را پیدا می کنید که یکی از جنبه های خود و او را پیدا کنید.

علاوه بر فرافکنی های منفی باید به فرافکنی های مثبت نیز توجه کنیم. آن ها نیز یادآور جنبه هایی در ما هستند. اگر شجاعت یک قهرمان را تحسین می کنید، به این دلیل است که میزان شجاعتی که می توانید در زندگی ابراز کنید را در او می بینید.

بیشتر افراد عظمت خود را فرافکنی می کنند و اگر شما عظمتی را مشاهده می کنید، در واقع عظمت خودتان را می بینید و چشمانتان را ببندید و به این نکته بیاندیشید، اگر عظمت فرد دیگری را تحسین می کنید، آن چه می بینید عظمت خودتان است و اگر آن را نداشتید، نمی توانستید آن را در دیگری تشخیص دهید. شاید شما به شیوه ای متفاوت این ویژگی را نشان می دهید.

بنابراین می توان گفت وقتی به کسی عشق می ورزید، در واقع به دلیل خصلت هایی است که آن فرد دارد و این خصلت ها جایی در تاریک خانه وجود شما پنهان شده اند.

کافیست چشمانتان را باز کنید و به خود بنگرید، البته چون نمی توانیم خود را بنگریم، به آینه ای نیاز داریم. شما آینه من هستید و دیگران آینه شما!

مطمئناً چیزهایی که در خودتان دوست دارید یا ندارید، در دیگران می بینید. با شناسایی و در آغوش کشیدن این جنبه های خود می توانید با خود و دیگران ارتباط بهتری برقرار کنید.

  • ....